برای خودم

می دونم کسی اینجا سر نمی زنه

ولی برای خودم می نویسم

پستامو خوندم

واقعاً ادم فراموشکار هست

بعضی خاطرات رو پاک می کنند

و حس کردم یه ادم افسردم

همش میومدم اینجا ناراحتیمو ابراز می کردم

در حالی که لحظات خوش هم زیاد داشتم

اان دو تا فرشته دارم

یه پسر و یه دختر

و همسرم

خوابند

امروز روز مادر بود و من پر حس خوب بودم از اینکه مادرم

از این که همسرم

مهم نیست کسی بخونه یا نه

مهم اینه که بعد چند سال پر حس خوب بشم.

زهراجان  نمی دونم کی این رو می خونی

اگر خوندی بگو رسول بوس گنده به لپت بکنهبهت بگه عجب خانمی

سرعت نور

زمان به سرعت نور میگذره و ما فقط وقت تلف میکنیم 

میدونم کسی سر نمیزنه

همونطور که خودم سر نمیزنم

این شبکه های اجتماعی و امثال تلگرام و ... ما رو از دنیایی که داشتیم دور کردند

دلم هوای قدیمو کرد امشب

اکثر وبلاگ نویسا بسته بودن وبلاگاشونو

خیلی دلم می خواد رمان شروع کنم اما نمیدونم بشه یا نه....


دلتنگی

این روزها خیلی دلتنگم ....

دلتنگ خیلی چیزا

دلتنگ مشهد

یک ماه دیگه میشه یک سال که نرفتم

دلتنگ خودم

دلتنگ خیلی چیزها ......

گاهی نمی توان همه چیز را گفت

باید بگذاری تا خاطره اش در دل بپوسد

باید رد شوی

آن جا که باعث مرور خاطره ها می شود باید چشم ها را بست و گذشت

تا کمتر اذیت شد ......

حالم خوب نیست

دلم برای کسی که ندیده ام تنگ شده

عذاب وجدان دارم هنوز

فکر می کنم اگر بیشتر صبر کرده بودم اینطور نمی شد

فکر می کنم من مقصرم .....

خدایا خودت کمکم کن

این که بعضی مواقع دل آدم بی دلیل بی دلیل بگیره و حال و حوصله ی هیچ کسی رو نداشته باشی حتی خودت.... 

این که نتونی به کسی بگی چون دلیلی برای این کسل بودن نداری .... 

خیلی بده خیلی ..... 

 

 

 

 

پ.ن: این که وقتی بفهمی یکی دیگه دوران عقدش تموم شده و  داره عروسی می کنه خوشحال کننده است ولی حسرت همراهشه! این که هر وقت یه ماشین عروس می بینی چشات پر از حسرت می شه ..... 

خستم از این که هر کی می رسه بهم می گه کی عروسیته ....... 

همه رو اعصابن تو این اوضاع بلاتکلیفی خودم................. 

می ترسم طولانی شدن دوره ی عقد عواقب نامناسبی داشته باشه

عروسی

الان با وجود گذشت 7 ماه از عقدمون  

 

 

خبری از عروسی نیست. به قول مامانم  

 

خرشون از پل گذشت :دی یه نصیحت از  

 

من. تو بله برون حتماً حتماً تاریخ عروسی  

 

رو مشخص کنید

 

 

چند شب پیش حرم بودیم یه کاروان  

 

عروسی از جلو حرم رد می شدند. گفتم  

 

خوشا به حالشون! حسودی نکردمااااااااااا! 

 

غبطه خوردم فقط! ایشالا خدا خودش همه  

 

 

جواونا رو خوشبخت کنه! الهی آمین!